تربيت بازگشت به فطرت الهي

مشخصات كتاب

سرشناسه: سجاد، اكبر

عنوان و نام پديدآور: تربيت بازگشت به فطرت الهي / تاليف اكبر سجاد؛ به اهتمام امور فرهنگي مجتمع فاطميه اصفهان.

مشخصات نشر: قم: عطر عترت 1389.

مشخصات ظاهري: 1. ج (بدون شماره گذاري).

شابك: 978 - 600 - 5588 - 82 - 8

وضعيت فهرست نويسي: فيپا

يادداشت: كتابنامه.

موضوع: تربيت خانوادگي (اسلام)

موضوع: والدين و كودك

موضوع: اسلام و آموزش و پرورش

شناسه افزوده:

مجتمع فاطميه اصفهان. امور فرهنگي

رده بندي كنگره: BP253 / 4 / س3ت4 1389

رده بندي ديويي: 297 / 644

شماره كتابشناسي ملي: 2132629

مقدّمه

بسم الله الرّحمن الرّحيم

از آنجا كه خانواده مهمترين ركن و نهاد تربيتي بوده و شاكله وجودي افراد، ابتدا در آن نهاد مقدّس نقش مي پذيرد و سپس ساير اركان، ايفاء نقش مي نمايند آموزش افراد خانواده به ويژه پدر و مادر در جهت ايجاد خانواده اي بالنده و متعادل ضروريست تا به ياري خداوند بتوان در آن محيط فرزنداني متعادل، شايسته، خودباور، متديّن و متّكي به نفس تربيت نمود لذا خلاصه اي از آنچه پدر و مادرها بايد در اين رابطه بدانند را تحت عناوين جداگانه ارائه نموده، در اين رابطه از تجربيّات به دست آمده در كلاس هاي آموزش خانواده استفاده كرده نمونه هايي از مسائل و مشكلات عنوان شده جهت تنوير افكار خوانندگان گرامي ذكر مي گردد.

در اين نوشتار به مبحث تربيت و عوامل مؤثّر در آسيب شناسي خانواده پرداخته، معتقدم مطالب عنوان شده، از سوي ارباب تعليم و تربيت و نويسندگان بزرگوار به صورت مفصّل و علمي به رشته ي تحرير درآمده ليكن شايد تهيه و مطالعه آن آثار گرانبها بنا به دلايلي در توان اولياء گرامي نباشد و اين امر باعث عدم آگاهي آنان هر چند به صورت

مختصر گردد.

اميد است اين عمل قليل مقبول درگاه ربّ العالمين قرار گيرد و به ما توفيق عمل به گفتارمان را عنايت فرمايد.

فصل اوّل: تربيت

اشاره

بسمه تعالي شأنه

خداوند متعال در قرآن كريم چنين فرمايد:

«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» (1).

پس روي خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتيست كه خداوند انسان ها را به آن آفريده، دگرگوني در آفرينش الهي نيست، اين است آئين استوار، ولي اكثر مردم نمي دانند.

انسان فطرتاً تربيت شده و مودّب به آداب حسنه بوده و اين عهد را با خداوند در عالَم الست بسته ست ليكن با مواجه شدن با جهان هستي و برخورد با مسائل مادّي از فطرت دور افتاده و عهد و ميثاق، با خداي خويش را نيز فراموش كرده است.

ارسال رسل و انزال كتب، تذكّر، موعظه و سفارش مؤكّد به فراگيري علم و دانش همه در جهت بيداري هويت و فطرت انسان و بازگشت او به خويشتن است.

«ألَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ * وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ» (2).

آيا با شما عهد نكردم اي فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد كه او براي شما دشمن آشكاري است؟!

و اينكه مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است!

و در جاي ديگري مي فرمايد:

«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلي أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلي شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلين» (3).

و (به خاطر بياور) زماني را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم،

ذرّيه ي آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت. (و فرمود) آيا من پروردگار شما نيستم؟

گفتند:

چرا گواهي مي دهيم (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد:

«ما از اين غافل بوديم (و از پيمان فطري توحيد بي خبر مانديم)».

و باز خطاب به پيامبر عظيم الشّأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمايد:

«فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّر» (4).

پس تذكّر بده كه فقط تذكّر دهنده اي.

همه ي اين آيات بيانگر اين است كه انسان قبلاً با خداوند عهد و ميثاقي داشته و فراموش كرده ست و پيامبران براي يادآوري آن آمده اند.

بنا بر مطالب مذكور و به جهت بازگرداندن انسان به فطرت خويش و جلوگيري از انحراف در طول زندگي تعليم و تربيت امري هميشگي و تعطيل ناپذير مي گردد.

آغاز تربيت

مدّت زمان طفوليّت انسان نسبت به ساير موجودات به جهت پديد آمدن فرصتي مناسب براي پياده كردن اهداف تربيتي بسيار طولاني است. در اين مدّت بايد شاكله ي وجودي طفل پي ريزي شود امّا بايد دانست كه تربيت منحصر به اين دوران نمي شود بلكه قبل و بعد از دوران مذكور نيز كارهاي تربيت صورت مي پذيرد و بدين جهت مي توانيم ادوار تربيتي را به سه دوره تقسيم نماييم:

1 - قبل از تولّد

2 - از تولّد تا پايان طفوليّت (بلوغ)

3 - از بلوغ تا پايان زندگي در اين جهان

قبل از تولّد چه بايد كرد؟

بيشتر هنجارها و ناهنجاري هاي جسمي و رفتاري به وسيله ي وراثت و مناسب يا نامناسب بودن محيط قبل از تولّد ايجاد مي شود. صفات و اخلاق نيك و پسنديده پدر و مادر مانند:

جود، نوع دوستي، صداقت، شجاعت، عفّت، … و همچنين صفات و اخلاق زشت و ناپسند آنها چون: بخل، كينه، جُبْن، حسد، عُجْب، خودپسندي، خشم، دروغگويي و … به جنين منتقل مي شود محيطي هم كه جنين در آن قرار گرفته و شرايطي كه پديد آورنده آن محيط است به طور مستقيم روي جنين اثر مي گذارد. افكار، انديشه ها، خوردني ها، آشاميدني ها، ديدني ها و شنيدني ها، آرامش ها و تنش ها، بيماري هاي مزمن، مصرف داروها و مواد افيوني … از عوامل مؤثّر بر آن محيط مي باشند.

از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده ست كه «به زنان حامله كُنْدر بخورانيد كه كندر در شكم مادر غذاي طفل است و دلش محكم و عقلش زياد مي شود» (5).

حضرت امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

«زن حامله بِه بخورد تا فرزندش خوشبوتر و رنگ او صاف تر باشد» (6).

و در حديثي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

و سلم مي فرمايند:

«تَخَيَّرُوا لِنُطَفِكُمْ فَإنَّ النِّساءَ يَلِدْنَ أشْباهُ إخْوانِهِنَّ وَ أخَواتِهِنَّ» (7).

براي (انعقاد) نطفه هاي خود همسران مناسب انتخاب كنيد زيرا زنان نظير برادران و خواهران خود، فرزند مي آورند.

و در همين رابطه از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده كه از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت فرموده:

«إِيَّاكُمْ وَ تَزْوِيجَ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا بَلاءٌ وَ وُلْدَهَا ضِيَاعٌ» (8) يعني بترسيد از گرفتن زن احمق زيرا كه مصاحبت با او بلا و فرزندش نالايق است (براي اينكه در اجتماع افراد عقب مانده به وجود نيايند).

بنابراين نقش مادر در مجموع، بسيار حائز اهميّت است.

دكتر الكسيس كارل در كتاب انسان موجود ناشناخته چنين مي نويسد:

« …. پدر و مادر در ساختمان هسته ي سلول اوليّه كه تمام سلول هاي موجود تازه از تقسيمات بعدي آن پديدار مي شود به يك اندازه سهيمند ولي مادر علاوه بر نيمه ي مواد هسته ي سلول تمام پروتوپلاسمايي كه دورادور اين هسته را مي گيرد سهم بيشتر مي برد و به اين ترتيب وظيفه ي او در ايجاد جنين از پدر مهم تر است … وظيفه ي مرد در توليد مثل، كوتاه ست ولي از زن تقريباً 9 ماه به طول مي انجامد. در اين مدّت جنين به وسيله ي موادي كه با خون مادر پس از تصفيه در جفت به او مي رسد تغذيه و رشد مي كند و با آن بافت هاي جديدي مي سازد».

بنابراين اگر مادر بتواند رسالت خود را خوب انجام دهد و رعايت مسائل لازم را در زمان بارداري حتّي قبل از آن بنمايد مشمول فرمايش نبي گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي شود كه «آن زن چون صائمه ي قائمه ي مجاهد است» (9) يعني آن زن در زمان بارداري و شيردهي

فرزند، چون كسيست كه روزها روزه و شب ها به عبادت خدا مشغول و در حال مبارزه و جهاد در راه خداوند است.

پدر نيز در اين دوران نقش بسيار حسّاس و اساسي دارد. او بايد محيطي آرام و خالي از تنش و تشنّج براي همسر فراهم آورد و به وي روزي حلال بخوراند تا براي رشد جنين از هر جهت شرايطي مطلوب پديد آيد.

از تولّد تا پايان طفوليّت (آغاز بلوغ)

«كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَي الْفِطْرَةِ حَتَّي يَكُونَ أَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسانَهُ» (10)؛ يعني هر فرزندي بر اساس فطرت سليم اسلامي زاده مي شود و اين پدر و مادرند كه او را به جهاتي ديگر سوق مي دهند.

از نظر اسلام كودك بر اساس فطرت اسلامي و خداجوي نهادش پي ريزي شده و اين پدر و مادرند كه زمينه انحراف وي را فراهم مي سازند البته غالباً بدون قصد سوء و با ندانم كاري مرتكب چنين اعمالي مي شوند.

پدر و مادر نخستين بذرهاي تربيت را در جان طفل مي كارند و رفتار و حركات و طرز تفكّر او را مي سازند. از هنگامي كه طفل پا به عرصه زندگي مي گذارد پدر و مادر بايد حقّ فرزند را در نظر گرفته، آداب لازم را برايش بجا آورده نبايد محتكر حقوق باشند و حق را فقط از آن خود بدانند بلكه فرزند حقوقي بر گردن پدر و مادر دارد كه بايد به نحو مطلوب از سوي آنها ادا گردد.

همين كه طفل به دنيا آمد پس از تطهير او، كامش را با تربت امام حسين عليه السلام بردارند. اين عمل علاوه بر اثرات وضعي كه به دنبال خواهد داشت به طفل ما مي آموزد كه زيستن هدفدار است و براي نيل

به اين هدف بهترين الگوي رفتاري حضرت سيّدالشّهداء عليه السلام مي باشد او كه با بذل جان خويش مردم را از حيرت و گمراهي نجات داد. اين عمل در آينده به طفل ما بينش و نگرش مي دهد و او را به تفكّر و تعقّل و انديشه وامي دارد.

از ديگر حقوق فرزند بر گردن پدر و مادر انتخاب اسمي خوب و مناسب است كه همين نامگذاري نيز در آتيه فرزند اثر مي گذارد. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگوييم و با كلمه طيّبه ي توحيد و اعتراف و اقرار به رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و امامت و ولايت ائمّه ي معصومين روح او را بيارائيم.

از ديگر حقوق فرزند تغذيه ي او به نحو مطلوب است و اين حق، در طفوليّت بر دوش مادر است.

تغذيه ي طفل با شير مادر و آثار مترتّب بر آن

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

«هيچ شيري براي كودك بهتر از شير مادر نيست» (11).

و همچنين فرموده اند:

«هر زني اگر كودكي را شير دهد خداوند در مقابل هر مرتبه اي كه كودك از پستانش شير بمكد ثواب آزاد كردن بنده اي از اولاد حضرت اسماعيل عليه السلام به او عنايت مي فرمايد و هنگامي كه دوران شيرخوارگي او به اتمام رسيد و كودك را از شير بازگرفت فرشته الهي دست به پهلويش نهاده و مي گويد زندگي را دوباره آغاز كن كه خداوند گناهان گذشته ات را آمرزيد» (12).

علاوه بر اين شير مادر مزاياي بي شماري دارد كه از آن جمله است:

تا پايان 4 و حتّي 6 ماهگي غذاي كافي براي بچّه شير مادر است. شير مادر زود هضم است و در عرض 5 / 1 ساعت هضم مي شود

در صورتي كه شيرهاي ديگر در عرض 3 ساعت هضم مي شوند. شير مادر داراي پادزهر طبيعيست و طفل را در برابر خيلي از بيماري ها مصون و محفوظ مي دارد. شير مادر كامل ترين و مقوي ترين غذا براي رشد طفل و از حقوق طفل بر گردن پدر و مادر مي باشد و مادر بايد اين حق را به طور كامل ادا نمايد چنانچه خداوند متعال در قرآن مجيد چنين فرموده است:

«وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَة» (13).

مادران، فرزندان خود را دو سال شير مي دهند (اين) براي كسيست كه بخواهد دوران شيرخوارگي را تكميل كند.

مادر اگر بخواهد حقّ فرزند خود را به طور كامل ادا كند بايد به او دو سال شير بدهد و با توجّه به آثار عجيبي كه شير مادر در پرورش روحي و جسمي طفل دارد رعايت نكاتي بر او لازم است:

الف) مادر بايد خود از رزق حلال، طيّب و طاهر تغذيه كند تا عصاره آن رزق كه به صورت شير وارد بدن فرزند مي شود آثار مطلوب داشته باشد و اين مهم از جمله تكاليف پدر خانواده مي باشد. پدر در به دست آوردن رزق بايد تقواي لازم را داشته باشد زيرا لقمه ي ناخالص و حرام آثاري بر انسان مي گذارد كه يكي از آن آثار پديد آمدن شقاوت است.

«كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً» (14).

از غذاهاي پاكيزه بخوريد و عمل صالح انجام دهيد.

ب) مادر بايد مراقب باشد به واسطه ي گناه و بي تقوايي شير خود را آلوده نكند اگر در حال گناه به فرزند خود شير دهد آثار آن گناه به طور مستقيم به كودك انتقال مي يابد و بالاخره اثر وضعي خود

را خواهد گذاشت.

غذاي مسموم جسم را مسموم مي كند ليكن شير مسموم آلوده به گناه و بي تقوايي روح انسان را مسموم مي نمايد و اين مسموميّت بسا ممكن است در آينده يك جامعه اي را به تباهي بكشد.

اي مادر! در اين دوران حسّاس و سرنوشت ساز دقّت كن اگر بداني با وضو شير دادن به طفل چه اثراتي دارد هرگز از اين عمل غافل نمي شوي.

در سيره ي بزرگان بنگر اغلب از مادراني برخوردار بوده اند كه اين گونه مسائل را رعايت مي كرده اند و غالباً جانيان تاريخ بشر از افرادي بوده اند كه از مادري با روح سالم تغذيه نشده اند يا از پدري با تقوا برخوردار نبوده اند.

بد نيست در اينجا به داستاني تاريخي و ملموس اشاره شود:

مرحوم آيت الله حاج شيخ فضل الله نوري مجتهدي عادل، مبارز و انقلابي بود كه عليرغم اينكه مشروطه خواه بوده لكن وقتي مشاهده مي كند آنچه خواسته، محقّق نشده عليه مشروطه قيام مي نمايد و در نتيجه، آن مرحوم را دستگير و به زندان افكندند. شيخ رَحِمَهُ الله پسري داشت كه در جهت اعدام پدر، تلاش بسيار كرد تا سرانجام پدرش را در ملاء عام به دار آويختند و مردم نادان به همراه همين پسر ناخلف، پاي دار پدر عالم مجتهد كف زدند و شادي كردند و از همين پسر نيز فرزندي به وجود آمد كه او نيز از افراد نفي كننده ي دين شد كه جاي بحث آن در اينجا نيست.

نكته ي مهم و جالب توجّه اينجاست: يكي از بزرگان گفته بود كه «در زندان به ملاقات شيخ فضل الله نوري رفتم و به او گفتم با توجّه به اصل وراثت پسر شما بايد خيلي والامقام و عالي مرتبه

باشد. چطور اين قدر پست شده كه عليه شما سعايت مي كند و راضيست شما اعدام شويد».

ايشان فرمود:

«بله خودم هم مي دانستم و همين ترس را داشتم و از آنچه مي ترسيدم گرفتارش شدم» بعد فرمود:

«اين بچّه در نجف متولّد شد مادرش شير نداشت مجبور شديم دايه اي برايش بگيريم اين دايه ناشناس بود و در اثر كوتاهي ما اين بچه را شير داد يك وقت متوجّه شديم كه اين زن آلوده ست علاوه بر اينكه آلوده ست ناصبي يعني دشمن حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام و اهل بيت: هم هست» (15).

آري اين نتيجه تغذيه با شير آلوده و ناپاك است.

ج) مادر بايد در هنگام شير دادن طفل از آرامش كامل روحي و رواني برخوردار باشد زيرا در آن لحظه حتّي افكار مادر روي طفل اثر مي گذارد اگر آيات قرآن را زمزمه كند قطعاً غذاي روحي و جسمي مطلوبي به فرزندش خورانده ست و چنانچه در ديدني ها و شنيدني ها، گفتار و انديشه بي تقوايي نمايد غذاي نامطلوبي به فرزندش داده و اين غذا كار خودش را خواهد كرد.

از ديگر مسائلي كه قابل توجّه در تربيت طفل، قبل از دبستان بوده اين است كه بايد طفل را بر اساس فرموده پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تربيت كرد كه فرمود:

«الْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سِنِين» (16).

هفت سال اوّل او را به حال خود واگذاشته و حاكميّتش را بپذيريم و با اين عمل در او منش و شخصيّت ايجاد كنيم. او در اين هفت سال در خانه ي حاكم مطلق است. امر، امر او و خواست، خواست اوست. پدر و مادر بايد مطيع و منتقاد او باشند پس از اين هفت سال

نوبت امر و نهي و تربيت فرا مي رسد. ديگر طفل متوجّه خوب و بد شده و مي تواند، تشخيص دهد و بايد هدايت شود.

هفت سال دوّم از آسان ترين دوران تربيتي كودك است زيرا در اين هفت سال كودك مطيع و فرمانبردار پدر و مادر خواهد بود و آنچه در هفت سال اوّل آموخته اينجا ارائه مي دهد. دنباله ي حديث شريف نبويست كه:

«وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ» (17).

اين هفت سال كودك چون بنده اي مطيع و فرمانبردار بوده و يكي از نكات بسيار حسّاس و سرنوشت ساز در اين دوران الگوپذيري كودكان است. والدين بايد تقويت كننده رفتار خوب باشند بايد از افراد شايسته تعريف و تمجيد كنند زيرا آن كس كه از سوي پدر و مادر مقبول و مورد ستايش و تعريف قرار مي گيرد الگوي رفتاري كودك خواهد شد.

مثليست معروف كه مي گويند:

«اولاد حلال زاده به دايي خود شبيه است» (18) نكاتي دقيق و ظريف در اين مثل نهفته ست و آن اينكه چون اغلب مادران به برادران خود شديداً علاقمند و وابسته اند مرتّب از او با عظمت ياد مي كنند و بسيار با ياد او اشك شوق در چشمانشان حلقه مي زند وقتي به او مي رسند برايش آغوش گشوده و نهايت لطف و محبّت را نسبت به وي ابراز مي دارند اين باعث شده تا كودك قدم جاي پاي دايي بگذارد و چنين احساس كند كه اين شخص به خاطر رفتارش مطلوب و محبوب مادر است بنابراين تمام حركات و سكنات او را عيناً تكرار مي كند مثلاً دايي كودك به فلان غذا علاقمند است كودك نيز عليرغم اينكه هيچ ميلي به آن غذا ندارد نسبت به آن ابراز علاقه مي نمايد و

نكته ي ديگر اين است كه كودكان بيشتر از مادر الگو مي گيرند تا از پدر و اين موضوع خود بحث مفصّلي مي طلبد كه در اين مختصر مجال عنوان آن نمي باشد. پس مادران گرامي خصوصاً بايد دقّت كنند اگر واقعاً برادرشان الگوي مناسبي براي فرزندشان نمي باشد از تعريف و تمجيد و تكريم بي مورد او جدّاً خودداري نمايند.

مسئله ي ديگر كه در اين دوران بسيار اهميّت دارد. آشنا نمودن كودك با مسائل مذهبيست كودك چون هفت ساله شد بايد وضو گرفتن و نماز خواندن را به او تعليم دهند بعد از هفت سال اوّل او را ملازم خود گردانند و اخلاق و آداب اجتماعي را به او تعليم نمايند از اصول و فروع دين، آيات قرآن، احاديث و قصّه هاي قرآني جذّاب در حدّ فهم و توان، به او بياموزند و بدانند ذهن كودك محتاج به خوراك است و بايد اين خوراك را از راه مطالعه تأمين نمود تا از راه هاي ديگر تغذيه نكند.

قصّه خواني خصوصاً در سنين قبل از دبستان در يادگيري كودك بسيار مؤثّر است خصوصاً قصّه هايي كه بتوان از آن يك نتيجه ي اخلاقي گرفت. پدر و مادر بايد به اين نكته توجّه داشته باشند كه آموزش بايد توأم با عمل و با چاشني محبّت و با زبان كودكانه باشد.

چون كه با كودك سر و كارت فتاد

پس زبان كودكي بايد گُشاد

و يكي از دلايل عمده ي شكست ما، در مسائل تربيتي و آموزشي نداشتن، زبان خوش و با محبّت است.

درس معلّم ار بود زمزمه محبّتي

جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را

پدر و مادر وظيفه دارند علائق و توانايي هاي كودك را شناسايي كرده در راه تربيت، بروز و شكوفايي

آن گام بردارند.

معروف است كه كمال الملك هنرمند شهير ايراني در درس خواندن موفّق نبود و در كلاس درس مورد سرزنش و طعن قرار مي گرفت. روزي در يك جلسه درس نقّاشي، معلّم علاقه، توانايي و نبوغ او را در نقّاشي كشف كرد و در صدد شكوفايي آن برآمد و نهايتاً آن دانش آموز ناموفق در درس، استاد كمال الملك معروف و مشهور گرديد.

و بي مناسبت نيست در اينجا به قسمتي از مقاله ي روزنامه ي همشهري در تاريخ بيست و سوّم اسفندماه سال 85 كه به بهانه ي 14 مارس سالروز تولّد آلبرت انيشتين به قلم آقاي عميد نمازي خواه چاپ گرديده بود، توجّه فرماييد.

« … آلبرت يك بچّه تنبل و خيالباف به نظر مي رسيد. او حتّي در 9 سالگي به سختي حرف مي زد و به همين دليل اطرافيان فكر مي كردند آلبرت خِنگ باشد. او به مدرسه كاتوليك ها رفت و تنها يهوديِ كلاسش بود. ياكوب عموي آلبرت او را با رياضيّات و مادرش او را با موسيقي و ادبيّات آشنا كرد و انيشتين بزرگترين تفريح خود را در موسيقي يافت … پدرش بار ديگر ورشكست شد و خانواده او به ميلان در ايتاليا رفتند و آلبرت در يك مدرسه ي شبانه روزي ماند تا ادامه ي تحصيل بدهد بعد از دو ماه تنهايي آلبرت يك گواهي پزشكي مبني بر اينكه اعصابش ناراحت است گرفت و اولياي مدرسه عذر او را خواستند بعد از اين دوران او به جنوا در كنار پسر عموهاي مادرش رفت امّا باز پدرش ورشكسته شد و خانواده اش به پاويار رفتند در آنجا باز هم كسب پدرش كساد شد او نتوانست وارد دانشگاه شود چون ديپلم نداشت

امّا مدرسه ي عالي فني در زوريخ به شرط گذراندن يك امتحان ورودي حاضر به ثبت نام او بود ولي او در اين امتحان هم رد شد …. » اين بود سابقه ي درسي كسي كه در سال 1921 با دريافت جايزه ي نوبل فيزيك يك چهره ي جهاني شد و …

نكته ي قابل توجّه در اين دوران لزوم، توأم بودن گفتار و رفتار والدين مي باشد كه اگر در آن تناقضي به وجود آيد در تربيت توفيقي حاصل نخواهد شد. بنابراين پدر و مادر قبل از اينكه كمر به تربيت كودك ببندند بايد ابتدا از خود شروع كنند و ديگر مربيان جامعه نيز بايد اين چنين باشند. ابتدا خود مؤدّب به آداب پسنديده و متخلّق به اخلاق شايسته شوند سپس به هدايت و تربيت ديگران بپردازند.

خداوند متعال در اين باره مي فرمايد:

«أفَمَنْ يَهْدي إِلَي الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدي فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون» (19).

آيا كسي كه هدايت به سوي حق مي كند براي پيروي شايسته تر است يا آن كس كه خود هدايت نمي شود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مي شود، چگونه داوري مي كنيد؟!

و امام اميرالمؤمنين علي عليه السلام چنين مي فرمايد:

«مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَلْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم» (20).

هر كه خود را پيشواي مردم خواهد، بايد كه پيش از ادب كردن ديگران به ادب كردن خود بپردازد و بايد ادب كردن ديگران به كردار باشد نه به گفتار، كسي كه آموزگار و ادب كننده ي خويش است سزاوارتر به تعظيم است از آنكه آموزگار

و ادب كننده مردم است.

غزالي در وصف معلّم و مربّي شايسته چنين گويد:

«به علم خود كار كند و تكذيب قول خود به فعل خود روا ندارد چه علم به بصائر دانسته شود و عمل به ابصار، و ارباب ابصار بيشترند چون عمل مخالف علم باشد مانع رشد شود …».

پدر و مادر علاوه بر رعايت مسائل مذكور بايد در اين دوران از زندگي كودك، كم كم خود را آماده كنند كه يك دگرگوني در كودكِ آرامِ امروز ايجاد خواهد شد و در آستانه ي نوجواني و بلوغ قرار خواهد گرفت. آرامش امروز وي تبديل به يك طوفان خواهد شد كه اگر پدر و مادر آمادگي لازم را براي برخورد با اين پديده نداشته باشند خسارت جبران ناپذيري را متحمّل خواهند شد و در اين رابطه تحت عنوان بلوغ بحثي مستقل ارائه خواهد شد كه نظر خوانندگان محترم را به آن بحث ويژه جلب مي نماييم (21).

از بلوغ تا پايان زندگي

همان گونه كه قبلاً به آگاهي رسيد بحث در رابطه با بلوغ را به نوشتاري ديگر محوّل كرده و در اين قسمت كودك غير مسؤول ديروز را رها كرده و به انسان مكلّف امروز مي پردازيم پيش از اين عنوان شد كه تربيت در طول حيات انسان ساري و جاريست و تعطيل پذير نيست و هدف از ارسال رسل و انزال كتب آسماني نيز همين بوده است. وقتي هدف از رسالت انبياء را مورد تجزيه و تحليل قرار دهيم به نكته اي مشترك مي رسيم كه آن نجات انسان از ضلالت و گمراهي و هدايت او به سر منزل سعادت و خوشبختي بوده و طريق رسيدن به اين سعادت نيز تزكيه و تعليم است.

«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبين» (22).

او كسيست كه در ميان جمعيّت درس نخوانده رسولي از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها خوانده و آنها را تزكيه كند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت بياموزد مسلّماً پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.

«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ» (23).

خداوند بر مؤمنان منّت نهاد هنگامي كه در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد و البته پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.

با توجّه به نكات بسيار ظريف تربيتي كه در آيه ي اخير (164 سوره ي آل عمران) وجود دارد. براي روشن شدن آن، تفسير آيه را عيناً از تفسير نمونه بيان كرده و سپس در حدّ توان به تجزيه و تحليل مسائل تربيتي آن مي پردازيم.

… در اين آيه سخن از بزرگترين نعمت الهي يعني نعمت «بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم» به ميان آمده ست و در حقيقت پاسخيست به سؤالاتي كه در ذهن بعضي از تازه مسلمانان بعد از جنگ احد خطور كرد كه چرا ما اين همه گرفتار مشكلات و مصائب شويم؟

قرآن به آنها مي گويد:

اگر در اين راه، متحمّل خسارت هايي شده ايد فراموش نكنيد كه خداوند بزرگترين نعمت را در اختيار شما گذاشته، پيامبري مبعوث كرده كه شما را

تربيت مي كند و از گمراهي هاي آشكار باز مي دارد هر اندازه براي حفظ اين نعمت بزرگ تلاش كنيد و هر بهايي بپردازيد باز هم ناچيز است.

جالب توجّه اينكه ذكر اين نعمت با جمله: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ» (خداوند بر مؤمنان منّت گذارد) شروع شده ست كه شايد در بدو نظر تصوّر شود نازيبا است ولي هنگامي كه به ريشه ي اصلي لغت منّت باز مي گرديم مطلب كاملاً روشن مي شود توضيح اينكه همان طور كه راغب در كتاب مفردات مي گويد اين كلمه در اصل مَن به معني سنگ هاييست كه با آن وزن مي كنند و به همين دليل هر نعمت سنگين و گرانبهايي را منّت مي گويند اگر جنبه ي عملي داشته باشد يعني كسي عملاً نعمت بزرگي به ديگري بدهد كاملاً زيبا و ارزنده ست و امّا اگر كسي كار كوچك خود را با سخن بزرگ كند و به رخ افراد بكشد كاريست بسيار زشت بنابراين منّتي كه نكوهيده ست به معني بزرگ شمردن نعمت ها در گفتار است امّا منّتي كه زيبنده ست همان بخشيدن نعمت هاي بزرگ است.

خداوند در آيه ي فوق مي فرمايد پروردگار بر مؤمنان منّت گذارد يعني نعمت بزرگي عملاً در اختيار آنها نهاد امّا اينكه چرا تنها نام مؤمنان برده شده در حالي كه بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم براي هدايت عمومي بشر است به خاطر اين است كه از نظر نتيجه و تأثير، تنها مؤمنان هستند كه از اين نعمت بزرگ استفاده مي كنند و آن را عملاً به خود اختصاص مي دهند.

سپس مي فرمايد:

يكي از مزاياي اين پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم اين است كه او از جنس خود آنها و از نوع بشر است

(مِنْ أَنْفُسِهِمْ) نه از جنس فرشتگان و مانند آنها، تا احتياجات و نيازمندي هاي بشر را دقيقاً درك كند و دردها و مشكلات و مصائب و مسائل زندگي آنها را لمس نموده و با توجّه به آن، به تربيت آنها اقدام نمايد، به علاوه مهم ترين قسمت برنامه ي تربيتي انبياء تبليغات عملي آنها است به اين معني كه اعمال آنها بهترين سرمشق و وسيله تربيت است زيرا با (زبان عمل) بهتر از هر زباني مي توان تبليغ كرد و اين در صورتي امكان پذير است كه تبليغ كننده از جنس تبليغ شونده باشد با همان خصائص جسمي و با همان غرائز و ساختمان روحي، اگر پيامبران مثلاً از جنس فرشتگان بودند اين سؤال براي مردم باقي مي ماند كه اگر آنها گناه نمي كنند آيا به خاطر اين نيست كه شهوت و غضب و نيازها و غرائز گوناگون بشري ندارند و به اين ترتيب برنامه ي تبليغات عملي آنها تعطيل مي شد.

لذا پيامبران از جنس بشر انتخاب شدند با همان نيازها و غرائز تا بتوانند سرمشقي براي همگان باشند.

«يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» (24).

سپس مي فرمايد:

اين پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سه برنامه ي مهم را درباره ي آنها اجرا مي كند نخست خواندن آيات پروردگار بر آنها و آشنا ساختن گوش ها و افكار با اين آيات و ديگر تعليم يعني وارد ساختن اين حقايق در درون جان آنها و به دنبال آن تزكيه ي نفوس و تربيت ملكات اخلاقي و انساني، امّا از آنجا كه هدف اصلي و نهايي تربيت است در آيه قبل از تعليم ذكر شده، در حالي كه از نظر ترتيب طبيعي، تعليم بر

تربيت مقدّم است.

جمعيّتي كه از حقايق انساني به كلّي دورند به آساني تحت تربيت قرار نمي گيرند بلكه بايد مدّتي گوش هاي آنها را با سخنان الهي آشنا ساخت و وحشتي را كه قبلاً از آن داشتند از آنها دور كرد سپس وارد مرحله ي تعليم اصولي شد و به دنبال آن محصول تربيتي آن را گرفت.

اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه منظور از تزكيه، پاك ساختن آنها از پليدي هاي شرك و عقايد باطل و خرافي و خوهاي زشت و حيواني بوده زيرا مادام كه نهاد آدمي از اين آلودگي ها پاك نشود ممكن نيست كه آماده تعليم كتاب الهي و حكمت و دانش واقعي شود همان طور كه اگر لوحي را از نقوش زشت پاك نكني هرگز آماده پذيرش نقوش زيبا نخواهد شد و به همين جهت تزكيه در آيه ي فوق بر تعليم كتاب و حكمت يعني معارف بلند و عالي اسلام مقدّم شده ست …» (25).

اين آيه ي شريفه نكات تربيتي دقيق و ظريفي دارد كه به طور اجمال بدان اشاره مي كنيم:

الف:: خداوند نعمت هاي بي شماري را به انسان ارزاني داشته ست از جمله ساختمان پيچيده بدن، روح، عقل و نطق كه انسان واقعاً از شكر اين نعمت ها عاجز است شيخ اجل سعدي شيرازي عليه الرّحمه چنين مي گويد:

«هر نَفَسي كه فرو مي رود مُمِّد حيات است و چون برمي آيد مُفرّح ذات، پس در هر نفسي دو نعمت موجود است و بر هر نعمتي شكري واجب».

از دست و زبان كه برآيد

كز عهده شكرش بدر آيد

همچنين خلق عالمي به اين وسعت و عظمت و مسخّر نمودن آن براي انسان و نعمت هاي ديگر كه لا تُعَدُّ وَ لا تُحْصَي و

به خاطر هيچ كدام از اين نعمت ها بر انسان منّت نگذاشته ليكن وقتي مسئله ي هدايت و تربيت مطرح مي شود با صراحت و تأكيد مي فرمايد:

«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (26).

ب:: انتخاب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از ميان انسان ها نيز يك مسئله ي مهمّ تربيتيست زيرا مرّبي و هدايتگر بايد برخواستها، توانها، كششها، گرايشها، آمال و آرزوهاي متربّي آگاهي داشته باشد تا به هدف خويش واصل گردد.

ما نيز بايد در مسائل تربيتي به طرف مقابل توجّه كنيم و خود را در قالب او درآوريم تا بتوانيم اثر گذار باشيم.

احساس سوختن به تماشا نمي شود

آتش بگير تا كه بداني چه مي كشم

ج:: اهميّت بُعْدِ عمل در تربيت:

يكي از روش هاي موفّق و جذّاب پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بُعْدِ عملي رفتار آن حضرت بود كه دائماً مي فرمود:

«إِلَهِي لا تَكِلْنِي إِلَي نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا» (27).

يعني خداوندا مرا به اندازه ي يك چشم بر هم زدن به حال خود رها نكن.

اين درخواست براي چيست؟ جز اين است كه اي خداي كريم من هميشه محتاج لطف و عنايت توأم پس وقتي حبيب حق و اشرف مخلوقات چنين درخواستي از محبوب و خالق خويش دارد ما چه كنيم؟

كسي كه خود براي تعليم و تربيت انسانها تا قيام قيامت مبعوث شده اين گونه خاضعانه در برابر ربّ الارباب توجّه هميشگي او را مسئلت مي نمايد.

همچنين در ابعاد تربيتي با عمل خود نكات ظريف تربيتي را به امّت مي آموخت، نقل است كه حضرت در مسجد و به نماز جماعت مشغول بودند امام حسن و امام حسين عليهما السلام كه طفلي كوچك بود

در حال سجده بر شانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سوار شدند و حضرت آن قدر سجده را طول دادند تا آنها به دلخواه خود پايين آمدند. وقتي اصحاب علّت سجده را پرسيدند حضرت علّت را نقل فرمودند و اين گونه به اصحاب آموختند كه بايد با كودك رفتار شايسته داشته باشيم و از خشونت اجتناب كنيم.

شما اي پدر و مادر گرامي، اگر در حال نماز نه، در حال تماشاي تلويزيون يا خواندن روزنامه يا … چنين اتّفاقي برايتان افتاد چه مي كنيد؟!!

مربّيان جامعه نيز بايد اين چنين باشند ابتدا عامل باشند و خود را بسازند و سپس به هدايت ديگران بپردازند.

د:

: تقدّمِ تزكيه بر تعليم:

با توجّه به اهميّت پرورش و لزوم مستعد شدن زمينه براي تعليم خداوند اين امر را مقدّم فرموده ست و در اين تقدّم نكته ي تربيتي خيلي ظريفي وجود دارد و آن اينكه، هيچ گاه نبايد از تربيت انسان نااُميد شويم و خداي نكرده در ذهنمان چنين تصوّر كنيم كه تربيت روي اين افراد اثر ندارد و بگوييم تربيت نا اهل را چون گردكان بر گنبد است اين تفكّر نبايد باعث سلب مسؤوليّت ما شود همه ي ما در امر تربيت مسؤوليم به نتيجه نبايد كاري داشته باشيم بايد به وظيفه قيام كنيم فلسفه ي امر به معروف و نهي از منكر، اين واجب فراموش شده الهي نيز همين است حتماً داستان فضيل عياض را شنيده ايد:

«او در ميان مرو و باورد خيمه زده بود و لباسي پلاسي پوشيده و كلاهي پشمين بر سر نهاده بود و تسبيح در گردن افكنده بود و ياران بسياري داشت كه همه دزد و راهزن

بودند آنان مي دزديدند و به نزد او مي بردند و او تقسيم مي كرد همه از او در رنج و عذاب بودند و اين روش را مدّت زماني ادامه داد تا اينكه شبي كارواني بر او گذشت و يك نفر در ميان كاروان اين آيه ي شريفه قرآن را تلاوت مي كرد:

«ألَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّه» (28).

يعني آيا وقت آن نرسيده ست كه دلهاي مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است، خاشع گردد؟

اين آيه چون تيري بود كه بر دل فضيل راهزن نشست و گفت:

آمد، آمد و حتّي از وقت گذشته؛ سراسيمه و خجل و بيقرار روي به خرابه اي نهاد و بدينسان توبه كرد و ره يافت و هدايت شد و در صف اوتاد درآمد (29).

پس تحت هيچ شرايطي ما نبايد از امر تربيت مأيوس و نااُميد شويم پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در ميان قومي مبعوث شد كه مظهر جهل و ناداني و بي تربيتي بودند و پس از 23 سال تحمّل رنج و مشقّت، چنان كرد كه در پايان گروه گروه به اسلام مي گرويدند.

«وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (30).

و ببيني مردم گروه گروه وارد دين خدا مي شوند.

اين حاصل نشد مگر در سايه ي اخلاق پسنديده و رفتار محبّت آميز و گفتار نرم آن حضرت و استقامتي كه در اين راه به فرمان خدا از خود نشان داد.

«فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْت» (31).

پس همان گونه كه فرمان يافته اي، استقامت كن.

مپندار سعدي كه راه صفا

توان رفت جز در پي مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم

ما نيز با توجّه به «لَقَدْ كانَ

لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (32) بايد بهترين الگويمان آن حضرت و خاندان پاكش: باشد و در امر تربيت خسته و نااُميد نشويم و بدانيم اگر حتّي تمام عمرمان صرف هدايت يك نفر شود ارزش دارد.

« … مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً …» (33).

هر كس، انساني را بدون ارتكاب قتل، يا فساد در روي زمين بكشد، چنان است كه گويي همه ي انسان ها را كشته؛ و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد چنان است كه گويي همه ي مردم را زنده كرده است.

پايان تربيت

تا زماني كه انسان زنده ست و تكليف دارد تربيت و موعظه وي نيز ادامه دارد و به محض اينكه حيات خود را از دست داد كلاس تربيتي او نيز بسته مي شود كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

«اُطْلُبُوا الْعِلْم مِنَ الْمَهْدِ اِلَي اللَّحْدِ» (34).

از گهواره تا گور دانش بجوييد.

و آخرين مرحله تربيتي در زماني كه روح از بدن جدا شده ولي جسم هنوز در اين جهان است انجام مي شود و آن هنگام دفن انسان است كه سير تربيتي وي را به او يادآور مي شوند با اين بيان كه «اِسْمَعْ اِفْهَمْ» گوش كن، دقتّ كن!!!

و بدينسان تربيت به عنوان حركتي توقّف ناپذير در طول حيات انسان و حتّي در طول حضور انسان در اين جهان ادامه دارد و با دفن وي تربيت نيز پايان مي پذيرد.

فصل دوّم: عوامل مؤثّر در آسيب شناسي خانواده

خانواده و نقش آن در تربيت

يكي از عوامل مؤثّر، بلكه مؤثّرترين عامل در رفتار كودك، خانواده ست زيرا اوّلين محيط اجتماعي كه كودك در آن رشد مي كند و افراد آن هر يك به نحوي در اخلاق، رفتار، رشد جسماني، روحاني و عقلاني كودك اثر مي گذارند، خانواده است.

افراد تشكيل دهنده خانواده در مرحله ي اوّل عبارتند از پدر، مادر، خواهران و برادران و در مرحله ي بعد پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و در برخي از خانواده هايي كه به صورت گروهي زندگي مي كنند عمّه ها و عموها و خاله ها و دايي ها، لكن در رفتار كودك بيشترين نقش را گروه اوّل يعني پدر، مادر، خواهران و برادران بر عهده دارند. ساختار شخصيّتي اين افراد، نوع برخوردشان، با كودك و با يكديگر بسيار بر كودك اثر دارد كه به صورت مختصر به آن مي پردازيم.

سلامت جسمي و رواني مادر

روحيه ي مادر و سلامت جسمي و رواني وي يكي از پارامترهاي اساسي در تربيت و رشد كودك است همان گونه كه بعضي از خصوصيات اخلاقي، رفتاري و حتّي جسمي مادر از راه وراثت به كودك منتقل مي شود قطعاً پس از تولّد، محيط زندگي و انس با مادر نيز تأثير فراواني دارد و نقش مادر در اين جهت بيشتر و پررنگ تر از نقش پدر است زيرا در پرورش جنين و فعل و انفعالاتي كه ساختار بدني و روحي مادر، روي جنين مي گذارد با نقش پدر قابل مقايسه نيست.

همچنين حسن ارتباط مادر با فرزند از عوامل موثر در رشد و تربيت است بنابراين، روي مادران بايد بيشتر سرمايه گذاري كرده و آنان را براي اين امر خطير از هر جهت تجهيز نمود و توجّه داشت كه مادر علاوه بر نقش مادري و پرستاري كودك، نقش نفوذ، الگو

شدن، تحريك كردن و تحوّل ايجاد كردن را هم داراست.

پس بايد در اين زمينه به مادران آگاهي دهيم كه اگر خداي ناخواسته حتي از سلامت جسمي برخوردار نيستند بايد نقش يك انسان سالم را ايفاء كنند و با چهره اي شاد و خوشحال و حالتي گرم و با نشاط با بچّه ها برخورد كنند كه فرزند متوجّه بيماري و عدم سلامت مادر نگردد.

وجود مادر براي فرزند پيام دارد. تمام خصوصيّات اخلاقي و رفتاري او به طور مستقيم روي كودك اثر مي گذارد بچّه ها به دنبال گفتار نيستند و حتّي در بعضي موارد از گفتار، موعظه و نصيحت مستقيم رنج مي برند و بيشترين اثر را رفتار مادر بر كودك دارد. مادري كه در مواجه شدن با گناه از خود بي تقوايي نشان مي دهد و بي پروا دست به اعمال غير مشروع و غير اخلاقي مي زند نبايد انتظار فرزندي باتقوا داشته باشد. مادري كه در وضع ظاهر، رعايت جنبه هاي اخلاقي را نمي نمايد، لباس نامناسب مي پوشد و در برخوردها مَحْرَم و نامحرم برايش فرقي نمي كند، قطعاً بداند فرزندش از او تقليد كرده و در آينده همين رفتار مادر را تكرار مي كند كه براي مادر جدّاً قابل تحمّل نيست.

مادري در يكي از كلاس هاي آموزش خانواده به من مراجعه كرد و اظهار داشت: دخترم كه دانش آموز دوّم راهنماييست مرتب آرايش مي كند و حتّي قبل از آمدن به مدرسه نيز دست به چنين كاري مي زند و از بس مسؤولين مدرسه مرا خواسته و تذكّر داده اند ديگر خسته شده ام. چه كنم؟!!!

من با چشم خود ديدم همين مادري كه از اين مسئله كه براي دخترش اتفاق افتاده رنج مي برد و نگران بود خودش براي حضور در

كلاس آموزش خانواده با وضعيّتي آمده بود كه احساس مي شد با مجلس عروسي اشتباه گرفته ست حيا مانع شد بگويم، مادر علّت اين مشكل خودت هستي ليكن به مدير مدرسه گفتم از قول من به ايشان بگوييد:

رطب خورده كِي منع خرما كند.

اگر بار خار است خود كِشته اي

اگر پرنيان است خود رشته اي

ساختار شخصيّتي پدر

از ديگر عوامل مؤثّر در خانواده پدر است. پدر سكّان دار كشتي خانواده بوده و بايد عظمت، شوكت، قدرت و شخصيّت خود را حفظ نمايد. حيات خانواده به دست پدر است. او هم مي تواند نقشي اميدآفرين ايفا كند و هم مي تواند نقشي مأيوس كننده داشته باشد. پدري كه مشكلات بيرون خانه و نابساماني هاي موجود در اجتماع و محيط كار خود را به درون خانه مي كشد روحيه فرزندان و همسرش را تحت تأثير قرار داده و در آنان ايجاد نوميدي، يأس و نگراني مي نمايد آنان را نسبت به آينده بي اعتماد كرده، شخصيّت و حاكميّت خود را نيز از دست مي دهد اين خطر بزرگيست كه خانواده هاي ما را تهديد مي كند زيرا اين گونه مسائل و مشكلات اگر به درون خانه انتقال يابد، پدر و مادر را از هدف اصلي باز مي دارد.

پدر بايد از برون و مادر از درون خانه محيطي اَمن توأم با مهر، محبّت، صفا و صميميّت ايجاد كنند تا موفق شوند فرزنداني خودباور، متّكي به نفس و با ايمان تربيت نمايند خداي ناخواسته اگر پدري خود منحرف باشد چگونه مي تواند فرزنداني خوب و شايسته تحويل اجتماع دهد؟ پدري كه خود دروغ مي گويد چگونه انتظار دارد فرزندش راستگو باشد؟!!

مادري به من مراجعه كرد و گفت:

شوهرم خيلي راحت دروغ مي گويد و از اوّل زندگي تا كنون سخن

راست از او خيلي كم شنيده ام ولي هر طور بوده زندگي كرده و دم نزده ام ليكن اكنون با يك مشكل و معضل بزرگ روبرو شده ام كه برايم قابل تحمّل نيست و آن اينكه فرزند پسرم از اين لحاظ پا جاي پاي پدر گذاشته، چه كنم؟!

يكي ديگر از مصيبت هايي كه امروزه گريبانگير جامعه شده بلاي خانمانسوز اعتياد و مواد مخدّر مي باشد كه خيلي از خانواده ها را در معرض خطر جدّي قرار داده و پدران خصوصاً از اين خطر بزرگ و مسري غافلند و لحظاتي به اصطلاح خوش را بر همه چيز و همه كس حتّي زندگي و فرزند ترجيح مي دهند اگر بخواهم در اين قسمت نمونه هايي از مراجعين در اين رابطه را عنوان كنم مثنوي هفتاد من كاغذ شود. فقط به نامه اي تكان دهنده از دختري اشاره كرده كه در اثر محيط نااَمن خانه به مسؤولين پناه برده و از آنان استمداد مي طلبد:

با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت مسؤولان محترم؛

دختري هستم 17 ساله ساكن خيابان … كوچه … پلاك … در كلاس سوّم ادبيّات دبيرستان …. . مشغول تحصيل مي باشم مي خواهم از خودم و خانواده ام مطالبي در اينجا بنويسم. زندگي غرق شدن در درياي بودن است و رفتن از سرزمين نماندن، هستي يا نيستي، بودن يا نبودن، نكته اينجاست زندگي رفتن در راهيست كه پيچ هايي تو در تو و راه هايي صعب العبور دارد و اكنون بايد بيننده ي بهار، تابستان، پاييز و زمستان كه از صعب العبورترين راه ها مي گذرد باشم تا به نقطه موعود رسم. در يكي از روزهاي برفي سال …. وقتي چشم گشودم كه اوّلين قطرات باران و برف چهره ي زمين را دگرگون مي ساخت

سال هاي شيرين كودكي كه شايد بهترين ايّام زندگي ام بود را به ياد ندارم شايد اين از سرنوشت من بوده ست كه هيچ گاه طعم شيرين خوشي را نچشم يا اگر اندكي از آن بهره بردم به ياد نداشته باشم. وقتي اطرافم را حس كردم در كنار خود مردي معتاد را يافتم كه آموخته بودم او را پدر صدا بزنم دوران خوب و اندك دبستان را به خاطر دارم امّا 5 ساعت از 24 ساعت شبانه روز برايم كافي نبود. روزهايي كه پدرم خيلي با من خوب بود همراه او به قهوه خانه يا پيش دوستانش مي رفتم امّا هنوز درك نمي كردم كه اينها تفريح نيست. چند بار پدرم را به زندان بردند … در اينجا مطلبي را آشكار مي كنم كه حتّي مادرم نيز نمي داند خودم نيز سال ها بعد از آن متوجّه شدم كه من نيز معتاد شده بودم هر دفعه پدرم به زندان مي افتاد همه فكر مي كردند بيماري من به خاطر دوري از پدر است ولي ناراحتي من به خاطر نبودن شخصي بود كه بوي هروئين را به مشامم نزديك مي ساخت. دختر بچّه اي بودم، نه دوستي، نه تلويزيوني و نه تفريحي، به جاي رفتن به پارك، سينما و مهماني به همراه پدر به قهوه خانه و منزل دوستانش مي رفتم تا هفت سالگي تنها فرزند خانواده بودم دلم مي خواست خواهرم متولّد نشده بود كه شاهد و درك كننده ي اين همه مشكل باشد امّا در حقيقت تولّد او براي مثل من هديه اي آسماني بود زيرا با وجود او كمتر همراه پدر مي رفتم. مني كه خود احتياج به پرستاري و مراقبت داشتم از خواهرم مواظبت مي كردم زيرا پدرم در

زندان بود و مادرم براي كار از ما دور.

پس از 23 سال پدرم از چاه به چاله افتاد از دام هروئين نجات يافت و به الكل روي آورد. ديگر شب و روز چهره ي در حال چرت پدر، برنامه كودكم نمي شد بلكه فريادهاي وحشيانه ي او فيلم هاي جنگي را برايم به ارمغان مي آورد …

آنقدر مشكلاتم زياد است و غرق در رنج و سختي هستم كه نمي دانم اصلاً مشكل واقعي ام چيست؟ اين نامه را تنها به خاطر آن ننوشتم كه كلمه ي متأسّفم را بشنوم به اميد آن نوشتم كه با ياري شما بتوانم حداقل از بار اين همه رنج طوري خلاصي يابم و با اينكه گوشه اي از آنچه هست را نوشتم بايد به همين مقدار نيز اكتفا كنيد و در پي رفع اين چنين خلاف هايي باشيد. مردم بلند همّت شهر، به مردمي كه تقاضا نمي كنند و در سكوت ايستاده اند كمك كنيد جواناني كه ياراي سخن گفتن ندارند و به آسمان نگاه مي كنند و اميدوارند! ….

كساني كه ادّعا مي كنند دستهايشان آلوده نيست، دست هاي پاك ما را بگيرند و نجاتمان دهند اي مردمي كه ديگران را دوست مي داريد، در انتظار محبّت و دوستي شما هستيم تا دير نشده همّت كنيد تا آنجا كه در توان داريد مرا در اين مشكل تنها نگذاريد به اميد روزي كه ديگر انساني اين چنين نباشد.

امضاء

روابط پدر و مادر

از ديگر فاكتورهاي اساسي در آسيب شناسي خانواده، ارتباط بين پدر و مادر مي باشد. رابطه ي بين همسران در تربيت دخالت داشته و بسيار حائز اهميّت است. زن و شوهر بايد يك روح باشند در دو جسم، بايد در تربيت فرزند هماهنگ عمل نموده هر يك مؤيّد ديگري باشند.

هر چه ميزان هماهنگي و وحدت رويه زن و شوهر بيشتر باشد تربيت آسان تر و برعكس هر چه تضاد بين پدر و مادر بيشتر باشد، خانواده آسيب پذيرتر است.

بچّه ها علاوه بر اينكه نياز به مهر و محبّت مادر و پدر دارند علاقمندند بين پدر و مادر نيز محبّت و صميميّت حاكم باشد و آنها با هم مهربان باشند و عليرغم اين علاقمندي اگر بچّه ها مشاهده كنند كه بين پدر و مادر اختلاف وجود دارد خيلي سريع سوء استفاده كرده و اين سوء استفاده در دوران دبيرستان بيشتر بروز مي كند بدين صورت كه از پدر درخواست كرده و مورد موافقت وي واقع نمي شود همان درخواست را از مادر دارد و او موافقت مي كند آن هم با مخفي كردن از پدر و زماني نيز عكس آن اتفاق مي افتد مادر مخالفت مي كند و پدر موافقت و واي به روزي كه پدر و مادر در اين رابطه لجبازي هم بكنند كه در اين ميان كسي كه مورد ستم قرار گرفته و نابود و قرباني مي شود فرزند است.

لازم به ذكر است كه ارتباط همسران بخشي ويژه مي طلبد كه جداگانه به آن خواهيم پرداخت.

روابط والدين با فرزندان

يكي ديگر از عوامل مؤثّر در آسيب شناسي خانواده روابط والدين با فرزندان است. برخورد پدر و مادر با فرزندان بايد به گونه اي باشد كه همه ي آنها در خانه احساس آرامش كنند و خانه را مأمن و پناه خود بدانند پدر و مادر در تقسيم محبّت و توجّه به فرزندان بايد به نوعي عمل كنند كه هيچ كدام از فرزندان متوجّه نشوند كه از آنها محبوب تري وجود دارد بلكه باور كنند همه در چشم پدر و

مادر يكسان و در دل آنها جاي دارند پدر و مادر بايد توجّه داشته باشند كه همه ي فرزندان تشنه ي محبّت و نيازمند توجّه هميشگي آنها مي باشند ولي متأسّفانه بعضي از خانواده هاي پر اولاد بين فرزندان دختر و پسر، بزرگ و كوچك فرق مي گذارند فرزندان بزرگ را از محبّت و توجّه بي نياز پنداشته تمام توجّه و محبّت خود را به فرزندان كوچك تر معطوف مي كنند يا نسبت به اوّلين فرزند به عنوان گل سرسبد و آخرين فرزند به عنوان …. بيشتر محبّت نموده و از فرزندان مياني غافلند يا پس از چند فرزند دختر، ورود يك نوزاد پسر در خانواده باعث جلب توجّه همه ي افراد خانواده به ويژه پدر و مادر شده، نسبت به ديگر فرزندان غافل و بي توجّه مي گردند و اين مسئله خسارات جبران ناپذيري را بر خانواده تحميل خواهد كرد. بسيار اتفاق مي افتد وقتي والدين به فرزندان كوچك توجّه بيشتري مي نمايند و آنها را مورد مهر و محبّت قرار مي دهند فرزند بزرگتر در گوشه اي در خود فرو رفته، آرام مي نشيند ولي در درون بي قرار است. وقتي علّت را از او سؤال مي كنيم بلافاصله مي گويد شما كه مرا دوست نداريد!!!

در اين بيان كوتاه كه برخاسته از احساس دروني كودك بوده مطالب زيادي نهفته ست ليكن والدين غافلند و در صورت ادامه يافتن ممكن است تبديل به معضلي شده و ناهنجاري هاي رفتاري در كودك به وجود آورد و خيلي طبيعيست اگر كودك نتواند از راه صحيحي توجّه پدر و مادر را به خود جلب نمايد از راه غير معمول وارد شود.

پريرو تاب مستوري ندارد

درش بندي سر از روزن برآرد

مطالعه در زندگي جنايتكاران و بزهكاران در طول تاريخ نشان

مي دهد كه آنان از ميان خانواده هايي برخاسته اند كه در دوران كودكي مورد بي توجّهي و بي مِهري بوده اند.

اگر توجّه كرده باشيد بعضي از اوقات بچّه ها كاري مي كنند كه توجّه بزرگترها مخصوصاً پدران و مادران را به خود جلب مي نمايند و اين بيشتر زماني اتفاق مي افتد كه پدر و مادر از توجّه به او غافلند و سرگرم فرزندي ديگر يا كارهاي روزمره ي زندگي هستند. مثلاً: روي بلندي رفته و مي گويد مادر، پدر مرا ببينيد و پايين مي پرد. شما با اندك نظري و شايد هم با گفتن آفرين پسرم، مواظب باش، باز از او غافل مي شويد ولي دوباره همان حركت را تكرار مي كند، مادر، پدر مرا ببينيد … مادر، پدر مرا را ببينيد … مي دانيد او چه مي خواهد بگويد؟ مي خواهد بگويد پدرم و مادرم مرا هميشه ببينيد من تشنه ي توجّه بي وفقه شمايم، من توجّه دائمي شما را مي خواهم، من با توجّه و ديدن شما از جام محبّت سيراب مي شوم اگر مرا ببينيد به هيچ كس و هيچ چيز ديگر نياز ندارم اگر مرا ببينيد به هيچ كار ناشايستي دست نمي زنم تا توجّه ديگران را به خود جلب نمايم!! مرا ببينيد … مرا ببينيد ….

روابط فرزندان با هم

رفتار پدر و مادر با فرزندان، در ارتباط فرزندان با يكديگر بسيار مؤثّر است. اگر پدر و مادر در تقسيم محبّت، عدم تبعيض و توجّه به فرزندان، رعايت مسائل و نكات ظريف تربيتي را بنمايد و احساسات آنها را درك كرده و جريحه دار نكنند برخورد فرزندان نيز با هم صميمانه خواهد شد. زيرا هيچ كدام از آنها، ديگري را مزاحم خود نمي داند و احساس نمي كند جاي او را گرفته ست ولي در صورت اِعمال تبعيض

و عدم رعايت اعتدال در توجّه و محبّت، فرزنداني كه كمتر مورد توجّه و محبّت قرار مي گيرند دست به ناسازگاري زده و در بعضي از موارد اين ناسازگاري ها جلوه هاي ناخوشايند خواهد داشت و چه بسا كينه و نفرت هميشگي بين فرزندان ايجاد كند كه اين مشكل حتّي به فرزندان آنها نيز انتقال يابد. بنابراين پدران و مادران بايد توجّه داشته باشند كه يك برخورد نسنجيده، چه عواقبي را به دنبال خواهد داشت.

البته بعضي از اختلافات بين فرزندان، دعواهاي كودكانه طبيعي مي باشد مهمّ چگونگي برخورد بزرگترها با مسئله و رعايت اصل اعتدال و جلوگيري از جانبداري بيجا، متعصّبانه و توأم با احساسات است زيرا در اين گونه موارد اغلب والدين از فرزندان كوچكتر حمايت مي كنند و دليل آن را نيز مظلوميّت آنها دانسته در صورتي كه اگر فرزندان بزرگتر حمايت شوند هم از تنش بين آنها كاسته مي شود و هم فرزندان كوچكتر از اوّل مي آموزند كه بايد به بزرگترها احترام بگذارند و بزرگترها نيز احساس شخصيّت كرده براي جلوگيري از مخدوش شدن آن سعي مي كنند بي مورد به اين گونه مسائل دامن نزنند.

تفاوت بچّه ها و انتظار والدين

پدر و مادر بايد توجّه داشته باشند هر فرزندي منحصر به فرد است. استعداد، توان، گرايش ذوق و علاقه اش ويژه ي خود او مي باشد و با ديگر فرزندان فرق مي كند. اگر فرزندي آرام بود دليل نمي شود كه تمام فرزندان آن خانواده آرام باشند (هر چند آرام بودن بچّه ها هميشه حسن نيست) تربيت بچّه ي آرام هنر نيست پدر و مادرها در برخورد با فرزندان ناآرام بايد هنرنمايي كنند البته همان گونه كه عرض شد همه را يكسان مورد توجّه قرار دهند. آرام و ناآرام، با استعداد

و كم استعداد، توانمند و ناتوان برايشان فرقي نكند و از هر كدام به اندازه ي توان و استعدادش انتظار داشته باشند و انتظار والدين بايد تنها يك گام جلوتر از فرزندان باشد و اين نكته مهمّ و اساسي را در نظر داشته باشند كه:

فرزندان امانت الهي هستند و ايشان امانتدارند و براي يك امين فرق نمي كند درون بسته هايي كه به رسم امانت نزدش گذاشته اند چيست؟ بايد نهايت تلاش و جديّت را در حفظ و استرداد آن به صاحبش بنمايد.

«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»

فهرست منابع و مآخذ

(1) - قرآن كريم: ترجمه ي آيت الله مكارم شيرازي

(2) - تفسير نمونه: زير نظر آيت الله مكارم شيرازي

(3) - نهج البلاغه

(4) - حلية المتقين: مرحوم علّامه ي مجلسي 1

(5) - آداب الشّريعه: مرحوم علّامه ي فشاركي 1

(6) - آراء مربيان بزرگ مسلمان درباره ي تربيت كودك

(7) - روش تربيتي در اسلام: محمّد قطب

(8) - تربيت فرزند از نظر اسلام: آيت الله حسين مظاهري

(9) - بهداشت ازدواج از نظر اسلام: مرحوم دكتر صفدر صانعي

(10) - نحوه ي رفتار والدين با فرزندان: يدالله جهانگرد

(11) - كودك: مرحوم حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمّد تقي فلسفي 1

(12) - رفتار با جوانان: دكتر زهرا معتمدي

(13) - انسان موجود ناشناخته: دكتر الكسيس كارل ترجمه ي دكتر دبيري

(14) - تذكرة الاولياء: شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري

پي نوشت

(1) - روم / 30.

(2) - يس / 60 و 61.

(3) - اعراف / 172.

(4) - غاشيه / 21.

(5) - بحارالأنوار 63 / 444 ح 8.

(6) - بحارالأنوار 63 / 176.

(7) - نهج الفصاحة ص 381 ح 1132.

(8) - الكافي 5 / 253 ح 1.

(9) - مستدرك الوسائل 15 / 155 ح 17842 - 1.

(10) - عوالي اللآلي 1 / 35 ح 18.

(11) - وسائل الشّيعة 21 / 468 ح 27604.

(12) - بحارالأنوار 101 / 106 ح 1.

(13) - بقره / 233.

(14) - مؤمنون / 51.

(15) - تربيت فرزند از نظر اسلام – آيت الله حسين مظاهري.

(16) - وسائل الشّيعة 21 / 476 ح 27627.

(17) - وسائل الشّيعة

21 / 476 ح 27627.

(18) - البته در حديث پيامبر اكرم 6 اين چنين آمده:

«تَخَيَّرُوا لِنُطَفِكُمْ فَإنَّ النِّساءَ يَلِدْنَ أشْباهُ إخْوانِهِنَّ وَ أخَواتِهِنَّ» براي نطفه هايتان همسران خوب برگزينيد زيرا زنها مانند برادران و خواهرانشان مي زايند. - گلهاي جاويدان (هزار كلمه ي قصار) ص 174 ح 38914.

(19) - يونس / 35.

(20) - نهج البلاغه ابن ابي الحديد كلمات قصار 220 / قصار 71 و نهج البلاغه فيض الاسلام 1117 / قصار 70.

(21) - بلوغ بحراني زيبا و طوفاني سازنده از همين مؤلّف.

(22) - جمعه / 2.

(23) - آل عمران / 164.

(24) - آل عمران / 164.

(25) - پايان نقل از تفسير نمونه 3 / 157 با مختصر تغييرات ويرايشي.

(26) - آل عمران / 164.

(27) - الكافي 7 / 2 ح 1.

(28) - حديد / 16.

(29) - به نقل از تذكرة الاولياء، شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري.

(30) - نصر / 2.

(31) - هود / 112.

(32) - احزاب / 21.

(33) - مائده / 32.

(34) - نهج الفصاحة ص 218 ح 327.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109